از خواب بیدار شد , با چشمای نیمه بسته دنبال موبایلش می گشت مثله همیشه موبایل زیر سرش بود , به ساعت موبایل نگاه می کنه نزدیک 9 صبحه انگاری برق گرفتش سریع از جاش میپره وای خدا دیرم شد , هنوز تو شک دیر شدن برای رفتن به محله کارش بود که به اطرافش نگاه کرد انگار اب سردی روش ریختن خنده ایی کرد تازه یادش اومد چند روز مرخصی گرفته و اومده روستا خونه مادر بزرگش , یه نفس عمیق میکشه تو هوای اتاق بویه خوشی هست یه جور بویه خوش ترو تازه که انگاری رایحه ترش شیرین داره ; مثله اینکه سر صبح صورتتو با اب سرد بشوری یه احساس تازه با طراوت بهش داد انگاری خواب پرید از سرش , دوست داره این بو همش احساس کنه کنجکاو میشه دنبال این رایحه میره رایحه قویتر میشه انگاری از پشت در هست در اتاق باز می کنه یک راه رو کوچیک هست تا برسه به حال خونه اروم دنبال این بویه خوش میره, وقتی وارد حال میشه, این بو همه جا هست رویه میز چوبی قدیمی که وسط حال هست یه ظرف پر از میوه که مادر بزرگ مهربونش از باغ تازه چیده بود دید , با دیدن میوه ها دهنش پر از اب میشه به به لیمو , پرتغال ماندارین , ترنج از خود بی خود میشه سریع میخواد یه دلی از این میوها ترو تازه در بیاره که صدای مهربون مادربزرگش میشنوه , پسرم عزیزم صبر کن برات صبحونه درست کردم ;تو هنوز مثله بچگیات وقتی لیمو پرتغال می بینی سریع میخوای بخوری دل درد میشی اول صبحونه بخور بعدش هر چقدر دلت خواست میوه بخور , نشستم خنده ای کردم گفتم چشم مادربزرگی , مادر بزرگم رفت تا صبحونه برام بیاره هنوز تو فکر ناخونک زدن به میوه ها بودم که نظرم به یه سینی بزرگ دیگه ای جلب شد توش برگای تازه چای بود که مادربزرگ چیده بود اورده بود خشکشون کنه همینطور ورندازشون می کردم که مادربزرگم اومد با یه سینی پر از خوراکی , وقتی سینی گذاشت جلوم نظرم به یک لیوان چای جلب شد ع این لیوان منه که همیشه تو این چای میخوردم تو دلم گفتم ایول مادربزرگ این لیوان هنوز داره عاشقتم مادربزرگی , به به مربا انگور اونم از اون انگور فرنگی ها سیاه من عاشقه مربای هستم که مادربزرگم درست می کنه , دیگه دست به کار شدم این صبحونه خوردن داره کمی مربا زدم رو نون خوردم از تو لیوان چای یه رایحه عالی میاد اصلا نمیزاره راحت نون مربا بخورم بی خیال نون مربا شدم , لیوان چای برداشتم به به مثله همیشه عالی; چون مادر بزرگم دوست داره با چای کمی اب لیمو و ترنج باچندبرگ پرتغال خشک شده قاطی می کنه محشر میشه, دوست ندارم سریع این چای بخورم ; اروم اروم میخوام لذت ببرم از قطره قطره این چای چون هیچ جای دنیا پیدا نمیشه , همینجور که چای میخورم از لبه لیوان چشمم به پنجره افتاد یه گلدون از گلای رز و گل افتابگردون مادر بزرگم گذاشته جلو پنجره زیاد بوشو حس نمی کنم از این فاصله اما حتی دیدنشون هم یه حس ارامش خاصی بهم میده , کنار گلدون یه ظرف کوچیکه که فکر کنم مشک باشه چون معمولا مادربزرگم برای خشبو کردن خونه از مشک استفاده می کنه البته امروز لازم نیست ; چون بویه این میوه ها این سینی برگ چای حسابی خونه خشبو کرده همینجور که محو گلدون شده بودم حس کردم دیگه خبری از چای نیست بله چای خوش طعم تموم شده خوب دیگه وقت حمله به میوه ها هست . { به نظره من ترکیب مرکبات تو این عطر بسیار قوی هست و رایحه چای یه جور میکس شده با رایحه مرکبات یه حسه ترش شیرین البته به نظرم شیرینی بیشتره و میکس سبز چای . قدرت و ماندگاری رو پوست من در حد متوسط بود } .
|