صبح که شد دخترک با عجله بیدار شد , اوه ساعت نزدیک 6 صبح هست باید عجله کنه تا 1 ساعت دیگه ماشین جمع کردن گل میاد سریع دست صورت میشوره با عجله از خونه میره بیرون , ناگهان جلوی در چیزه عجیبی میبینه دسته های گل مریم چیده شده اماده جلوی در گذاشته شده میره تو فکر اینارو کی چیده ؟ یه چیزی نظرش جلب می کنه ساقه گلا خوب چیده نشده انگاری دستی که چیدشون ضعیف بوده دخترک میفهمه مادرش باز با اون همه درد رفته باغ گل چیده , با کلی غم برمیگرده تو خونه یواش در اتاق مادرش باز می کنه مادرش خوابه اروم نزدیک میشه دستای پینه بسته مادرش هنوز بویه ساقه شکسته گل مریم داره یه جور بویه سبز تلخ ارم دست مادرش بوس می کنه یواش از اتاق میاد بیرون , شالشو میندازه رو دوشش از خونه میاد بیرون دسته گلاشو بر میداره از میون یه جاده سبز میره که برسه لبه جاده تا ماشین گل بیاد گلاشو ببره , دختر عاشقه بویه گل مریم هست دسته گلاشو بو می کنه بویه خامه ای مانند شیرینی دارن یه جور خنکی خاصی داره , دوست داره همش بوشون کنه اما وقت کمه دیگه نزدیکه ماشین بیاد اروم اروم میرسه کنار جاده امروز بیشتر دوست داره گلاشو بو کنه چون قاطی این گلا عشقه مادرش هست , از دور صدای ماشین میاد دیگه وقته جدا شدن از گلاش هست ماشین رسید مرد مهربونی از ماشین پیاده میشه و با مهربونی دسته گلای مریم ازش میگیره و قاطی یه عالمه گل میزاره بیشترشون مریم هست انگاری همه ارزوهایی دارن که با چیدن گل مریم میخوان به ارزوهاشون برسن , خوش به حال اونایی که این گلارو میخرن چون با خرید این گلا ارزوهای خیلی ها براورده میشه و به جاش کلی عشق با این گلا وارد زندگیشون میشه , لا به لایه این همه گل مریم دسته گلای سفید دیگه هم هست اما بویه مریم از همه بیشتره دختر تو فکر بود که مرد مهربون دست میزاره رو شونش دخترم بیا این پول گلا و اروم مرد مهربون سوار ماشین میشه میره , دختر مثله همیشه صبر می کنه تا ماشین دوره دور بشه و دعا می کنه همه به اروزهایی که تو قلبشون هست برسن , دختر پولا میزاره تو جیبش یکمی دستش بویه وانیل گرفته انگار پولا کنار یه بسته شیرینی وانیلی بوده کمی بویه وانیل به خودش گرفته یه نگاهی به جاده میندازه دیگه ماشین دیده نمیشه و با کلی ارزو باز بر میگرده خونش .
|