قبلقبل Go to previous topic
بعدبعد Go to next topic
آخرین پست 23-اسفند-1393 12:18 ب.ظ توسط  مدیر سایت - Administrator
Speakeasy Frapin for women and men
 0 پاسخ ها
ترتیب:
شما مجاز به پاسخ به این پست نیستید.
نویسنده پیام ها
مدیر سایت - Administrator
کاربر فعال
کاربر فعال
Posts:380


--
23-اسفند-1393 12:18 ب.ظ
    برای عطر هفته تمایل داشتم یکی از کارهای جدید کرید رو انتخاب کنم هر چند خیلی فوق العاده نبود ولی با این حال به نظرم تفاوتی با سایر عطرهای کرید داشت ، Aberdeen Lavander عطر مورد نظرم بود ، ولی وقتی با شرح زیبا و با احساس آقای بهنام رو برو شدم دیدم هیچ شرحی بهتر از این عطر و عطری بهتر از عطر انتخابی ایشان نمیتواند بعنوان عطر و شرح هفته انتخاب کرد . با سپاس مجدد از ایشان در زیر شرح عطر Speakeasy را میتوانید مطالعه فرمایید .

    دم دمای غروب خسته از پرسه زدن تو خیابونا میرسه به یه میخونه قدیمی واسه ساعاتی هم که شده میخواد خودشو از این همه فکر راحت کنه میره تومیخونه تا نوشیدنی بخوره یک گوشه این میخونه نظرش جلب می کنه یک میز چوبی که چسبیده به پنجره که رو به خیابون هست میره میشنه با صدای خسته به پیرمرد صاحب میخونه میگه لطفا نوشیدنی مخصوص این میخونه رو برام بیار ، پیرمرد مهربون میخونه نوشیدنی مخصوص میخونه با مهربونی تو یه سینی چوبی قدیمی با یه لیوان یه بشقاب که توش چنتا برش از لیمو و پرتغال هست میزاره جلوش با صدای مهربون دست رو شونه مرد میزاره میگه غصه نخور جوون حل میشه و میره .
    شیشه نوشیدنی باز می کنه رایحه شیرین خشمزه الکلی مانند رم { عرق نیشکر } میخوره تو صورتش یکمی حالت دودی داره نا خداگاه یک حس غم میاد به چهرش انگار این نوشیدنی یاداور خاطراتی هست براش , اروم میریزه تو لیوانش و کمی از اون تیکه برش خورده لیمو میزاره کنار لیوانش که یواش یواش ترشی لیمو با نوشیدنیش میکس بشه کمی گلوی تر می کنه و به خیابون نگاه می کنه , پسرک دستفروشی میبینه یه بسته ادامس دستشه انگار کودکی خودشو میبینه تمام اون ارزوها تمام اون دردها که فشار زندگی از همون دوران بچگی رو دلش گذاشته بود , یاد پدرش که کارگر مزرعه ای بود شبا خسته مونده می اومد خونه کنار شومینه میشنست مشروب میخورد تا بلکه شده لحضاتی درده تاولهای دردناک که رو دست پاش افتاده بود از یادش بره , اهی از ته دلش میکشه بویه برش های لیمو تازه و پرتغال از بشقاب داره میاد کمی ازبرش پرتغال بر میدار و مزه ایی می کنه حسه جالبی داره مزه ای پرتغال کنار اون میکس رم لیمو و باز به پنجره نگاه می کنه چشمش همش دنبال اون پسرک دست فروش هست انگار خودشو داره میبینه و نوشیدنی میخوره تا قطره اخر این نوشیدنی دلچسب میخوره و یک 20 دلاری میزاره تو سینی چوبی بلند میشه یقه پالتو چرمی که تنش هست میده بالا و از تو جیبش پیپ در میاره وبا کمی توتون پرش می کنه تا همراهش باشه تو پرسه زدن تو خیابونا , از میخونه که میاد بیرون پسرک میبینه که تکیه داده به دیوار انگار کسی ازش ادمس نخریده اروم اروم نزدیکش میشه به پسرک نگاه می کنه اروم میگه ادامسا چنده پسرک با صدای معصوم بچه گانه ایی که داره اقا 5 تا 1 دلار , دوباره به بچه نگاه می کنه میگه همشون چند پسرک با نگاهی تعجب انگیز اقا همشون میخوای اره همشون میخوام اقا همشون 5 دلار , یک 10 دلاری از جیبش در میاره میده به بچه بچه با نگاهی بهت زده اقا اینا زیاده با لبخند بسته ادامس از بچه میگیره و میره. یکی از بسته های ادمس در میاره میزاره تو دهنش رایحه خنک نعناع خنکیش اینقدر هست ک کمی احساس لرز بهش میده , کمی که دور میشه یه نیم نگاهی به پشت سرش میندازه میبینه بچه بدو بدو میره اونور خیابون پیشه مادرش که اونرو خیابون گل میفروشه , پیپ روشن می کنه سرش میندازه پایین قدم زنان دور میشه که صدای از دور میاد همش میگه اقا اقا برمیگرده میبینه پسرک ادامس فروش چند شاخه گل تو دستشه اقا اینا ماله شما , انگار کل این دردا با لبخند پسرک ادامس فروش از بین میره با تعجب به پسرک ادمس فروش میگه اینا ماله منه پسرک با خوشحالی صدای مهربون اره اقا ماله شماست و از پیشش دور میشه , یک دسته گل با گلای بنفش , سرخ , زرد بویه خشمزه وانیلی با کمی حسه پودری که شبیه بویه رز داره به اون خنکی ادامس نعناعی شیرینی وانیلی این گلا روح مرد نوازش می کنه کمی صبر می کنه پیپ که روشن کرده کلا یادش میره , شروع به بو کردن اون دسته گل که رایحه اش با عشق اون کودک دست فروش قاطی شده انگار اون لحظه دنیا به مرد دادن کمی عمیق گلهارو بو می کنه که بویه سوختن توتون پیپش میاد تازه یادش میاد پیپش روشن کرده بوده , یه نگاهی به پیپش می کنه میبینه هنوز جون دار داره میسوزه شروع به پیپ کشیدن می کنه قدم زنان تو غروب خورشید از پسرک ادامس فروش دور میشه و شروع به پرسه زدن تو خیابونای شهر می کنه اما یه حس شاد تو دلش هست هنوز لبخندای پسرک ادامش فروش یادش نرفته هر از گاهی گلا بو می کنه , قاطی گلا یه شاخه گل زده که توجه اش جلب کرده یو بویه اشنای داره براش , از لایه دسته گل درش میاره شروع به بو کردنش می کنه بویه سبزی داره این بو یه جایی احساس کرده , اره یادش اومد این همون گلای بود که باباش بعضی وقتا از مزرعه ایی که توش کار می کرد با خودش می اورد خونه و به مادرش می داد مادرشم تو یه گلدون قدیمی که داشتن میزاشت می اورد رو میز چوبی کوچیک ناهارخوری که گوشه ای اشپزخونه بود , باز خاطرات کودکی انگار نمیخوان ولش کنن , این نوشیدنی که خورده انگار دوزش بالا بوده که اینجوری ذهنش مشغول کرده و برده به دوران بچگیش. اطرافشو نگاه می کنه میبینه یه نیمکت چوبی زیریک چراغ گازی هست , خودشو بهش میروسنه ولو میشه روش دوست نداره از خاطراتش بیاد بیرون پالتوی چرمی که داشت در میاره میزاره زیر سرش رو نیمکت دراز میکشه گلای پسرک ادامس فروش رو سینش میزاره شروع به پیپ کشیدن می کنه رایحه چرم پالتوش اونو یاده پالتوی کهنه پدرش میندازه که دیگه جایی نمونده بود که مادرش پینه نزده باشه , نور چراغ گازی چشمشو میزنه واسه همین چشماشو میبنده تا راحت تر تصویرای کودکیش ببینه , همش دوران بچگیش تو ذهنش مرور میشه چهره مادرش که تو اشپرخونه کوچکی که داشتن با همون مواد غذایی کم براشون غذا درست می کرد , تو جعبه های که توکابینتای کهنه چوبی خونه بود یه قوطی بود که توش دونه های بود که بویه وانیلی داشتن همیشه دوست داشت اونارو بو کنه , مادرش از این دونه ها برای طعم دار کردن شیر استفاده می کرد, همینجور که ذهنش مشغول مرور خاطرات بود صدای نا اشنایی میاد جون جون بلند شو یک هو که به خودش میاد میبینه هوا تاریک شده اطرافش نگاه می کنه میبینه پیر مرد دوره گردی هست با صدای مهربون اما خسته میگه جون پاشو اینجا جای خواب من هست .
    شما مجاز به پاسخ به این پست نیستید.