خورشید یواش یواش در حال غروب بود رنگ اب به رنگ گلبرگهای زعفرون در اومده بود ی ابی ِ که به بنفش میخورد سنگ های خیس کنار ساحل که برق میزدند تو این سایه و تاریکی مثل رایحه گل مریم در کنار زعفرون یک رایحه شیرین و گرمی رو ایجاد میکرد با قدرت بیشتر مریم ، سنگ های کنار ساحل با خنکی اب مثل خنکی و تلخی خس خس از ِپاهام شروع کرد تمام وجودم رو سرد و تلخ کرد ولی پرتو های کم رنگ خورشید همانند شیرینی یک الو که در حال خوردن اون هستید گرمای ملایمی به وجودم تزریق میکرد ... برای لحظاتی تو این ساحل به یاد لحظات تلخ و شیرین زندگی افتادم ... رایحه تلخ کندر یواش یواش خودش رو نشون میداد یک تلخی روغنی در بستری از گرمای ملایم و تلخ چرم با کمی رایحه شیرین الو و گرم و ارامش بخش زعفران .
سایه ها ، بعضی از ادم ها سایه ندارند چون این ادم ها همچون رایحه یا هوا دیده نمیشوند . باید در کنار اونها بود تا فهمید زندگی یعنی چی ، از چارلی چاپلین پرسیدند خوشبختی یعنی چی ؟
و او در پاسخ گفت فاصله ی میان این بدبختی و بدبختی بعدی ...
رایحه این عطر همچون ادمهای بدون سایه در عین اینکه از رایحه ای چوبی و تلخ ، کندر و چرم و کمی حالت دودی روغنی برخوردار است . ولی عطری مناسب غروب های پاییزی در حالی که سوار یک تاب هستید و کسی شما را نمیبیند و فقط صندلی خالی تاب دیده میشود .
http://www.fragrantica.co...re-Indigo-24528.html